the windmills...




























هم سلولی...



like a clock whose are sweeping

past the minuts on its face

مثل عقربه هایی که زمان رفته را از چهره ی ساعتشان بر می دارند

.

and the word is like an apple whirling

silenty in space

و جهان چون سیب خاموشی در فضا معلق است

مثل حلقه هایی که پیدا می کنی در اسیاب بادی افکارت

.

keys that jingle your head why did summer go so quickly

was the something thatyou said

کلمات کلید هایی که در جیب صدا می کنند سرت را به درد

می اورند...تابستان چه زود گذشت

همین ها را گفتی؟

.

lovers walking along a shore...leave their footprints in the sand

was the sound of distant drumming

just the fingers of your hand

.

ساحل بستر بود...گودی تن عاشقان روی شن ها می ماند...و از دور دست ها فقط

ضرب اهنگ انگشتان تو به گوش می رسید

اما واقعا برای کیست؟




 



نظرات شما عزیزان:

دختر باران
ساعت2:12---4 مرداد 1393
سلام .مرسی اومدم که جبران کرده باشم.لینکتم کردم با افتخار

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





❥.FAR.❤.HAN.❥ + شنبه 25 فروردين 1394 / 1:7 /
- Online Support by www.1abzar.com --->